ویژگی های شخصیتی و خلق و خوی مردم ارسنجان
به نظر می رسد مجموعه باورها عادت ها خیال¬ها و رویاهای مشترک گروهی مردم را به شکل یک پیکره ی منجسم در می¬آورد. ازین رو شگفت نیست که با سپری شدن سال ها شخصیت افراد آن گروه همانند شده و گفتگو و رفتار تقریبا یکسانی دارند. شاید بتوان اصطلاح جغرافیای اندیشه را برای آن در نظر گرفت. در تجربه های مردم شناسی خویش نیز به این دریافت رسیده ام که محیط فکری پیوند دهنده ی تمام افراد است.
ادبیات مردمی اهالی این شهر برای خودشان کاملا مفهومی و آشناست در حالی که برای درک و فهم آن در دیگر فرهنگ ها تا حدی زبان ترجمه و تحلیل نیاز دارد. ارسنجانی ها در همه جا همچنان اهل ارسنجان اند. (حتی اگر در جغرافیای متفاوت زندگی کنند) چه در رک گویی و شفافیت گفتار چه کاربرد آرایه های ادبی چه مناسبت احترام آمیز داشته باشد چه نکوهش کننده...طنز از بنیادی ترین و کاربردی ترین ابزار گفتاری احساس های این مردم است که هم به مخالفت هم به موافقت...شفاف و آشکار سر بازجست مساله به هم می رسند و در عین احتیاط بی پروا در تعارف¬های کاملا دوستانه به مخالفت همدیگر می پردازند.
عرف مهم ترین مرز تعیین کننده¬ی گفتاری و رفتاری مردم ارسنجان است و به رعایت آن سخت به خود سخت می گیرند. در ذات و سرشت جسور و اندکی سرکش اند و به شجاعت و سربلندی زندگی خود را اداره می کنند. این مردم معمولا خوشامدگویی کسی نیستند که از او خشم دارند یا خوششان نمی آید.، اما با رعایت موازین اخلاقی زیرکانه از چشم انداز عرف بیرون خزیده و همراه با لبخند اعتراض قلبی خود را ابراز می کنند. جالب آن است که برای هر مخاطبی یک سبک ویژه رفتاری دارند.
درست مانند کارگردانی عباس کیارستمی در القای لحن اعتراض عاشقانه در هنر بازیگری.. تلخ و شیرینی که در طتز گفتاری مردم ارسنجان است فقط به درک متقابل همان اهالی می رسد و بس! عباس کیارستمی به ژیولیت بینوش برای اجرای یک سکانس میگه:« این سکانس رو با عصبانیت نگو، با گله و دلخوری بگو. باید یک عزیزم بگی، بغضت رو فرو بدی، و همه چیز رو شروع کنی.» ژیولیت با خنده میگه: «این تلخ و شیرین بین ایرانیاست، من فرقشون رو نمیفهمم. چه گلهایه که عصبانیت توش نیست؟» و کیارستمی جواب میده:در گله، عشق و علاقه و میل به آشتی هست؛ اما در عصبانیت میل به متارکه وجود داره.
رعایت این نکته های ظریف برای احساس مردم ارسنجان کاملا درست است. جالب تر آن که مخاطب ها نیز همان فرکانس را دریافت می کنند و به اندازه¬ی احساس صاحب گفتار رنجیده خاطر شده یا حتی دچار رنجش نشده به عنوان هشداری در نظر گرفته به آگاهی می رسند.
یک نفر بیگانه حین تماشای رفتار یا شنیدن گفتار دو ارسنجانی بی تردید فقط بیست درصد حقیقت ماجرا را درک خواهد کرد و متوجه لابه های زیرین و پنهان گفتار نخواهد شد. متاسفانه گاهی همین نکته موجب کج فهمی و داوری نادرست خواهد بود.
مردم این شهر اهل تجربه و قصه و ضرب المثل و تمثیل و حکایتند. در ژرف ساخت گفتارشان تعمقی ابدی بر فلسفه¬ی زیستن می¬توان یافت.گفتگوهای دوستانه هیچ وقت خالی از شعر و حکایت پیش نمی رود. چه به خاطره گویی باشد چه انتقال تجربه... در مجلس بزرگان حکایت و تمثیل هایی از جنس آموزه های مولوی در مثنوی مطرح می شود. به همان سبک میان لایه های گفتار معمولی ضرب المثل و قصه و حکایت قرار می گیرد. گاهی سخنان بزرگان درگذشته نیز نقل مجلس می، شود و به یادش به خیر و ترغیب مخاطبان به ذکر فاتحه از فرد درگذشته خاطر گویی ها دارند.
پژوهش و نگارش متن: رضوان رحیمی، دانش آموخته¬ی دکترای تخصصی اسطوره شناسی از دانشگاه شیراز